شنبه 08 اردیبهشت 1403
EN

آرشیو اخبار

مشاهده خبر

الگوی رفتاری فاطمه (س)

الگوی رفتاری فاطمه (س)

گردآورنده : حسن فعال

تأثیر الگو و نقش­ پذیری انسان از آن، امری طبیعی است که از غریزه تقلید سرچشمه می­گیرد.[1] البته برخلاف نظر اگزیستانسیالیستها،[2] الگوسازی که براساس تدابیر صحیح طرح­ ریزی شود، مغایر با آزادی شخصی نیست؛ چنانکه اسلام با تأکید بر حفظ حریّت آدمی و رعایت آزادی­های شایسته بشر و با توجه به روحیه تأثیرپذیری انسان، اصل پیروی جاهل از عالم و الگوپذیری از نمونه ­های راستین را مورد تأکید قرار داده است.

براین اساس، قرآن کریم، از آسیه و مریم(س)،[3] ابراهیم (ع) و همراهان او[4] و از پیامبر گرامی اسلام(ص)[5] به عنوان الگوهای شایسته نام برده است.
فاطمه (س) ـ پاره تن پیامبر اعظم(ص)[6] ـ به عنوان سرور همه زنان تاریخ، حتی بر مریم(س) برتری دارد.[7] امامان معصوم(ع) كه خود الگوي همگان در تمام ابعاد وجودي­ اند، فاطمه زهرا(س) را اسوه شايسته خويش معرفي مي­كنند. امام حسن عسکری(ع) می­فرماید:
نَََحْنُ حُجَجُ اللَّهِ عَلى خَلْقِهِ وَ جَدَّتُنا فاطِمَةُ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْنا[8]
ما (ائمه) حجت خدا بر مردم و مادرمان فاطمه حجت خدا بر ماست.
و امام زمان(عج) در توقیع مبارکش، از ایشان به عنوان اسوه­ای حسنه برای خودش یاد می­کند.[9]
فاطمه(س) نه تنها الگوى يك زن مسلمان و نمونه مكتب اسلام برای زنان است بلکه اسوه تمام جهانیان در ابعاد مختلف زندگی است؛[10] در كار و تلاش، در هدفدارى، در صبر و استقامت، در بندگی و عشق به پرستش معبود، در زهد و ساده­ زیستی، در حیاء و حجاب و عفاف، در عرصه وظایف خانوادگی، در جبهه دفاع از ولایت و ... . همه رفتار­های فاطمه (س) درس ‏آموز است: محبتش، خشمش، مبارزه‏اش، حق خواهي­اش، همسر­داري­اش، تربيت فرزندانش، عبادتش، زهد و تقوايش و ... .
این نوشتار، در پی آن است تا گوشه­ای از این دریای بیکران را به تصویر بکشد، اما پیش از آن، توجه به مفهوم الگوی رفتاری و اهمیت آن ضروری است.

مفهوم­ الگوی رفتاری

تعریف
الگو در لغت به معانی اُسوه، مُدل، نمونه، مثال، سرمشق و قُدوَه آمده است.[11] الگو و اسوه در لغت علاوه بر نمونه­های عینی به مفاهیم هم اطلاق می­شوند.[12]
اسوه تعبیر عربی و قرآنی الگوست و مراد از آن، حالتی است که انسان به هنگام پیروی از غیر خودش کسب می­کند.[13] روشن است در این تعریف، جنبه غیر عینی اسوه لحاظ گردیده اما گاهی اسوه به کسی گویند که باید به وي تأسّی جست و مانند او عمل کرد[14] که این بیان به سرمشق عینی اشاره دارد.
این دو معنا در فرهنگ علوم رفتاری هم ملاحظه می­شود و الگو قابل انطباق بر دو گونه مصداق است. جنبه عینی الگو امری است که در یک گروه اجتماعی شکل می­گیرد تا در رفتارهای اجتماعی به عنوان مُدل، راهنمای عمل قرار گیرد و در جنبه غیر عینی، الگوها، شیوه­های زندگی هستند که از صُوَر فرهنگی نشأت می­گیرند.[15]

روش الگوسازی

از این روش در روانشناسی اجتماعی به نام همانندسازی[16] یاد می­شود که در آن، نمونه­اي از رفتار و کردار مطلوب، به صورت عملی در معرض دید شخص قرار می­گیرد تا او به پیروی بپردازد و حالت نیکویی مطابق با عمل نمونه را در خودش پدید آورد. شخص می­کوشد تا خود را همانند فردی که به نظرش شخصیّت قابل قبولی دارد نموده و نگرش­ها، ویژگی­های رفتاری و هیجان­های او را سرمشق خود قرار دهد. این رویه به خاطر کسب پاداش یا اجتناب از تنبیه نیست بلکه برای این است که آن فرد را پسندیده و نفوذ او را پذیرفته است.
برخی، همانندسازی را ناشی از غریزه تقلید می­دانند.[17] در مقابل این نظریه، گروهی دیگر معتقدند که همانندسازی و الگوگیری، تأمین­کننده منافع افراد است و آنها را در نیل به اهداف یاری می­نماید به اين بيان كه اگرچه به تأثیر تقلید در کودکی باور داشته باشیم اما وقتی جوانی موهای خود را مانند یک ستاره سینما می­آراید یا مثل او لباس می­پوشد نمي­توان باور داشت که تا آن زمان از عمرش نیروی غریزی تقلید او را به این کار واداشته است بلکه وي بدان جهت به این کار دل می­بندد که آن روش را وسیله نیل به منزلت و مقام و شیوه زندگی آن ستاره سینما می­ شمرد.[18]
در جمع بین این دو نظریه می­توان به روش اسوه­ سازی در قرآن _ به عنوان یک روش بنيادين در تربیت_ اشاره کرد. از نظر قرآن یکی از ویژگی­های مهم این روش، این است که فرد باید در برخورد با اسوه، بابصیرت و انتخابگری به مواجهه بپردازد. قرآن کسانی را که در پیروی از دیگران با کوردلی به هرآنچه بیابند، اقتدا می­کنند مورد نکوهش قرار می­دهد و آنان را به بصیرت فرا می­خواند؛[19]پس اسوه­ گزینی هرچند متضمّن پیروی از غیر است اما این پیروی هرگز نباید تقلید صرف و با بی­ خبری باشد بلکه تقلیدِ هدفمند و آگاهانه­ است و بصیرت پیش ­فرض اساسی این روش است.

اهمیت و ضرورت الگوهای برتر

الگو در همه سنین نقش بسیار مهمّی در انتقال و درونی­کردن ارزش­ها دارد اما این موضوع در نسل جوان و نوجوان نمود بیشتری می­یابد. آنها به سبب روح پاک و آرمان­گرایی خاص خود ندای پاکان و اشخاص نمونه را حس می­کنند و در نظر کسانی که طبع دینی دارند ندای پاکان همان ندای الهی است.[20]
امروزه تمام دستگاه­های تبلیغاتی و فرهنگی و حتی سیاسی و اقتصادی در پی ارائه و احیاناً تحمیل الگوهای گوناگون خود به افراد، طبقات و خصوصاً نسل جوان هستند. پس با توجه به عنصر آگاهی در تقلید از الگوها و تقویت آن، باید جامعه را به تأسّی از الگوهای برتر و اسوه­های راستین بشری که هماهنگ با نظام ارزشی جامعه­اند، سوق داد.
اهمیت الگوهای برتر در پیشرفت جامعه، از چند جهت است:
1. الگوها میزان و ترازوی سنجش رفتار انسان­ها هستند. افزون بر اینکه بدون بکار بردن الگوها انسان دچار سردرگمی و احیاناً خودبینی خواهد شد.
2. هدایت و راهیابی به رشد و تکامل بشری از طریق الگوهایی است که به قلّه تربیت و اوج کمال رسیده­اند و نقش قطب­نما را دارند تا آدمی، راه را به بیراهه نرود. نمونه بارز این الگوهای هدایتگر پیامبران و اولیای الهی­اند.
3. سنجش نارسایی­ ها و نواقص و میزان موفقت خویش در کسب فضائل با مددگیری از الگو امکان­پذیر است. وقتی فردی عکس­ العمل الگوی خویش را در برابر محرّکی که برای خودش هم رخ داده می­نگرد و تفاوت چشم­گیری بین عکس­ ا لعمل او و عکس ­العمل خودش می­یابد، به نارسایی رفتار خود پی­ برده، از آن پس سعی در اصلاح رفتار خویش و تطبیق آن با رفتار الگویش می­نماید.
4. اسوه­ ها عامل تحرّک انسان­ها، یأس­زدایی و خارج ساختن روح ناامیدی از جامعه­ اند

ابعاد شخصیت ريحانه نبي(ص)[21]

فاطمه زهرا(س) زنى كه در حجره اى كوچك و خانه اى محقّر، انسان­هايى را تربيت كرد كه نورشان از بسط خاك تا آن سوى افلاك و از عالم ملك تا آن سوى ملكوت اعلى مى­درخشند.[22] شناخت ابعاد شخصيتي كوثر حيات _ حضرت فاطمه زهرا(س)_ كه سوره «هَلْ أَتَي»، آيه «مُباهَلَه» و حديث «كِساء» در مورد او و خانواده­اش نازل شده،[23] از حوزه درك و فهم قاصر و محدود ما فراتر است. اما نكته قابل دقت در اين عرصه كه ديده عقل را مبهوت­تر مي­كند، قدرت اين بانوي بزرگوار در جمع كردن ابعاد مختلف و گاه در ظاهر ناسازگار با هم است. در عين زهد و عدم دلبستگي به دنيا، براي دفاع از حقانيّت و ولايت، خطبه فدكيّه مي­خوانَد. در همگامي با شوي خود و رعايت اصول شوهرداري، بهترين ياور براي مولاي خويش در طاعت پروردگار است[24] و در دعاهاي شبانه خويش خيرخواه همسايگان.[25] در اين مورد مقام معظم رهبري مي­فرمرماید:
در زندگى معمولى اين بزرگوار، يك نكته‌، مهم است و آن جمع بين زندگى يك زن مسلمان، در رفتارش با شوهر و فرزندان و انجام وظايفش در خانه از يك طرف و بين وظايف يك انسان مجاهد، غيور و خستگى‌ناپذير در برخوردش با حوادث سياسى مهم بعد از رحلت رسول اكرم(ص) كه به مسجد مى‌آيد و سخنرانى و موضعگيرى و دفاع مى‌كند و حرف مى‌زند و... همچنين از جهت سوم، يك عبادتگر و بپادارنده‌ نماز در شبهاى تار و قيام‌كننده‌ للَّه و خاضع و خاشع براى پروردگار است و در محراب عبادت، اين زن جوان مانند اولياى كهن الهى، با خدا راز و نياز و عبادت مى‌كند. اين سه بُعد را با هم جمع كردن، نقطه‌ درخشان زندگى فاطمه‌ زهرا(س) است.[26]
جمع فضائل در فاطمه زهرا(س) است كه او را آيينه حُسن­ نماي جمال حق قرار داده تا آنجا كه رسول­ گرامي ­اسلام(ص) فرمود: «لَوْ كَانَ الْحُسْنُ شَخْصاً لَكانَ فاطِمَةَ » اگر نيكويي در قالب شخصي جلوه مي­ نمود، هرآينه آن شخص فاطمه بود. [27]
از جمله فضائل آن حضرت، مقام علمی ایشان بود. در مقام و درجه علمي او همين بس كه ايشان دانش خود را از سرچشمه وحي فرا گرفته و علوم و اسراري كه رسول خدا(ص) به او مي­آموخت، توسط حضرت علي(ع) نوشته مي­شد تا به اين ترتيب صحيفه فاطميّه به فاطمه(س) هدیه شد.[28] ريحانه رسول اعظم(ص)، بانوي انديشمندي است كه به عمق توحيد به گونه­اي خالصانه دست يافت؛ فرازهاي آغازين خطبه فدكيّه گوشه­اي از درك والاي او از اصل توحيد را به نمايش مي­گذارد. [29] خداوند آنچنان آن بانو را از علم و دانش سرشار نمود[30] كه گاه اميرالمؤمنين هم از او بهره علمي مي­گرفت.[31] اگر دامنه علم را به بصيرت و موقعيت­شناسي توسعه دهيم،[32] بي­شك ايشان در تصميم­گيري­هاي خويش و در بينش خود صائب و نمونه بودند چنانكه امام جعفر­صادق(ع) فرمود : او از من به حقايق امور آگا­ه­­تر بود.[33]
درباره مقام معنوی آن حضرت(س) نیز باید گفت، بي­ترديد براي افراد عادي توان آن نيست كه در عظمت مقام معنوي حضرت فاطمه(س) سخن بگويند. دختر پيامبر(ص)، معماي ناگشوده ذهن بشر و معارف بشري است.[34] دختر پيامبر(ص)، حركت معنوي خود را با قدرت الهي، با دست غيبي و با تربيت رسول الله(ص) شروع كرد و تمامي مراحل معنوي را طي نمود تا به مرتبه­اي رسيد كه دست همه از او كوتاه گشت.[35] لؤلؤ نوراني رسالت چنان در ايمان و اخلاص و يقين به پيش رفت كه پدر گرامي­اش(ص) فرمود: دخترم فاطمه، (كسي است كه) خداوند قلب و جوارح او را از ايمان و يقين، لبريز ساخته است.[36] تنها كفو و همتای اين درياي موّاج و بي­كرانه، اميرالمؤمنين علي(ع) است[37] كه او را به خوبی می­شناسد درحالی­که مردم نسبت به شناخت واقعی آن حضرت(س) عاجزند.[38]

نمونه­ هایی از الگوهای رفتاری فاطمه زهرا(س)

1. صداقت­
فضائل اخلاقی از امور ضروری اجتماع بشری است که اگر این خصلت­ها از زندگي بشر برداشته شود، بسیاری از افراد بشر در ارتکاب اعمال زشت و پایمال کردن قوانینی که رعایتش واجب است، شرم نمي­کنند و در نتيجه جامعه بشری متلاشی می­گردد.[39] از جمله این فضائل اخلاقی، صداقت و پرهيز از دروغگويي و نفاق است. [40]
معنای اولی صدق، مطابقت کلام با خارج است اما با توسعه در معنای صدق، وصف صادق بودن را وقتی بر انسانی حمل می­کنند که گفته وی با خارج مطابقت کند و عمل او براساس اعتقادش باشد و آنچه را مراد جدی­اش است، به جای آورد. به این ترتیب صدق صفتی است که همه اخلاق حسنه از عفت، شجاعت، حکمت، عدالت و ... را در برمی­گیرد. پس اگر مراد از صداقت، تطابق گفتار و کردار آدمی با باطنش باشد، تمامی فضائلی را که آدمی می­تواند کسب نماید، شامل می­گردد که صدق در گفتار، یکی از مصادیق آن است. [41]
كلمه صديق صيغه مبالغه از صدق است و صديق به كسى گويند كه در صدق مبالغه كند يعنى آنچه را كه مى‏گويد انجام مى‏دهد و ميان گفتار و كردارش تناقضى وجود ندارد.[42] يكي از القاب حضرت فاطمه(س)، صديقه است كه خود رسول­خدا اين لقب را به او عنايت كرد.[43] مراد از آن در وهله اول راستگويي در همه اقوال است.[44] عايشه در وصف دخت گرامي پيامبر اسلام(ص) مي­گويد: من كسي را به جز رسول الله(ص) راستگوتر از فاطمه(س) نديدم.[45] در مرحله بعدي مراد از صدق همان عصمت و همگامي قول و عمل است چرا كه او هرآنچه را بر رسول­اكرم(ص) نازل مي­شد تصديق مي­كرد و عمل می­نمود.[46]
2. ادب
مراد از ادب، ظرافت عمل و هيأت زيبايي است كه سزاوار است عمل بر طبق آن انجام شود. مشخص است كه عمل وقتى ظريف و زيبا جلوه مى‏كند كه اولاً مشروع بوده و منع تحريمى نداشته باشد، پس در ظلم و دروغ و خيانت و كارهاى شنيع و قبيح، ادب معنا ندارد و ثانياً عمل اختيارى باشد، يعنى ممكن باشد كه آن را در چند هيأت و شكل در آورد ولي شخص به اختيار خود آن را به وجهى انجام دهد كه مصداق ادب واقع شود؛ نظير ادبى كه اسلام در غذا خوردن سفارش كرده است و آن عبارت است از گفتن بسم اللَّه در اول غذا و الحمد للَّه در آخر آن و احتراز از خوردن در حال پرى شكم و امثال اين موارد از آداب غذا خوردن. بدیهی است که اقوام مختلف آداب مختلفي دارند مانند تحيت در موقع برخورد و ملاقات با يكديگر كه در اسلام اين تحيت سلام است كه از طرف خداى متعال، مبارك و طيب قرار داده شده و در نزد اقوامى ديگر برداشتن كلاه و يا بلند كردن دست و کارهای دیگر است و چون مطلوب نهايى دين، توحيد، عبوديت و بندگى است پس ادب الهى كه خداى سبحان انبيا و فرستادگانش را به آن مؤدب نموده است، هيأت زيباى اعمال دينى‏اي است كه از غرض و غايت دين حكايت مى‏كند.[47]
با توجه به معنای بالا از ادب، حضرت فاطمه(س) بهترین الگو در رعایت آداب اسلامی است. نمونه­ هایی از این ادب در حرکت­های آن حضرت در برابر پدر و شوی گرامی­اش مرور می­- شود:
1. در عصر رسالت، برخی از مسلمانان با حضرت­ رسول­اکرم(ص) همانند دوستان خويش برخورد كرده، گاه صداي خويش را از صداي دلنواز او بلندتر می­کردند یا او را به نام صدا مي­زدند و به اين ترتيب ادب شايسته، را به جای نمی­آوردند. ازاين­رو آيات الهي نازل شد[48] و هشدار داد كه با رسول خدا به آواز بلند سخن نگوييد و او را به نام صدا نزنيد. حضرت فاطمه(س) پس از شنيدن آيه شريفه، با آنكه به پدر مهر مي­ورزيد اما به دلیل ادب، آن حضرت(س) را رسول­خدا صدا مي­زد كه پيامبر(ص) او را استثناء نمود.[49]
2. هنگامي­كه حضرت علي(ع) به خواستگاري حضرت فاطمه(س) رفت و رسول اكرم(ص) موضوع را با دخترش در ميان گذاشت، سكوت فاطمه(س)،[50] نشان قبول و رضايت اوبود اما به سبب حیا و ادب، کلامی بر زبان جاری نساخت.[51]
3. اين فراز سرشار از ادب حضرت فاطمه(س) در برابر شوي گرانقدرش است كه فرمود:
يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنْ إِلَهِي أَنْ تُكَلِّفَ نَفْسَكَ مَا لَا تَقْدِرُ عَلَيْه.ِ[52]
اي ابوالحسن! همانا من از خداي خويش شرمسار خواهم گشت كه از شما چيزي بخواهم كه امكان فراهم آوردنش را نداشته باشي.
4. هنگامي­كه فاطمه زهرا(س) مبارزه خود با سردمداران فتنه شوم سقيفه را پي گرفت و نارضايتي خود را اعلام نمود، جوّ جامعه بر ضد آنان شد چرا که مردم این حدیث رسول گرامی(ص) را در خاطر داشتند که خدا از غضب فاطمه خشمگین خواهد شد؛[53] ازاین­رو سران سقيفه به خدعه دست زده، تقاضاي ملاقات كردند اما آن آزاد زن، با درايتي وصف­ -ناپذير آنان را نپذيرفت تا اينكه دست به دامان اميرالمؤمنين علي(ع) شدند. حضرت فاطمه(س) با دنيايي از ادب فرمود:
الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُكَ إفْعَلْ مَا تَشَاءُ[54]
(يا علي!) خانه خانه تو و من همسر تو هستم، هر آنچه صلاح مي­داني انجام بده.
3. ولايتمداري و بصيرت
ولايت تجلي توحيد ربوبي، حاكميت مطلق خداوند و تحقق اراده تكويني و تشريعي ­اش بر انسان است و ولايتمداري به اين معناست كه كليه برنامه­ ها و مجريان و مسلمين تحت دستورات يا سيره معصومين(ع) باشند. جلوه ولايتمداري در محبت نسبت به وليّ خداست و نشان محبت­ ورزي، اطاعت است
محبت_ که جاذبه ای عرشی و رمزی از رحمت و عنایت ربانی است_ را بايد نثار مقدم انوار آسمان ولایت يعني ائمه هدی(ع) نمود با اين اعتقاد كه مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ.[55] معیار و محک نظر برای شناخت آدمی از درجه محبت و اخلاص خویش نسبت به خدا، محبت به رسول خدا(ص) و ائمه هدی(ع) است كه انسان­هاي کامل هستند و انسان کامل مظهر و آیینه تمام نمای صفات کمال و جمال الهی است.[56] به همین جهت محبت به ائمه(ع) محبت به خداست و اگر كسي در پی محبت خداست، این امرتنها در پرتو محبت به ولایت امکان پذیر است که دین چیزی جز حب و بغض نیست.[57] تنها در حریم ولایت است که جانِ گداخته شده، به مقام رضا، زهد، تقوا، خلوت در شب و ... می رسد و آثار و برکات معنوی حاصل می شود و نَفَسهای مؤمنِ عاشقِ ولایت از شنیدن داستان ظلمی که بر اهل بیت(ع) رفته است غمزده شده تسبیح است.[58]
از سويي ديگر، به حکم آیه إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ [59] آنها که ادعا می کنند خدا را دوست دارند باید از رسول او پیروی کنند تا مورد محبت خدا قرار گیرند و با توجه به اينكه درآیه أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏[60] اطاعت از رسول خدا(ص) و اولوا الامر مکمل هم و در کنار هم آورده شده است، پس ملاک محبت الهی عمل آدمی بوده و اطاعت از رسول و اولوا الامر نشانه صداقت در محبت به پروردگار است.
ولایتمداری در ارتباط با بصیرت تفسیر می­شود و تحقق می­یابد.
بصيرت در لغت نامي است براي اعتقاد قلبي به دين و حقيقت.[61]پس می­توان گفت بصيرت دانايي همراه با باور قلبي است. انسان بصير به دليل برخورداري از نگاه ژرف به مسائل، از حوادث گذشته براي آينده عبرت مي­گيرد. لذا برخي اهل لغت بصيرت را به معناي عبرت هم آورده­اند.[62] بصيرت مانند سپري است كه در هنگامه فتنه­ها و مواقف خطرناك شخص را مصون نگه مي­دارد. از اين روست كه زره و لباس محافظ جنگي را نیز بصيرت گويند.[63] در میانِ اهل بصیرت، کسانی حضور دارند که در روايات از آنها تعبير به «نُوَمَه» شده است؛ اینها که در امر دین و شناخت خداوند و صفات و اسماء الهی و آگاهی نسبت به احوال دنیا و آخرت به آگاهی و بصیرت کامل رسیده­اند، چراغ­هاى هدايت و سرچشمه‏هاى دانش هستند كه تيرگي فتنه توسط آنها برطرف مي­شود.[64] متوسّمین[65]، نومه و اهل اعراف[66]، اهل بصيرت ناب و اولیاء الهي هستند.
حضرت فاطمه(س) با بصیرت ناب به دفاع از ولایت پرداخت. مبارزه شجاعانه و حق­طلبانه و الهام­ بخش حضرت فاطمه­زهرا(س)، نشانگر بصیرت لازم او برای مقاومت و بيدارگري در مقابل ظلم و جهل و عوام­فریبی و در حقیقت تجلی ولایتمداری ایشان بود. دفاع آن حضرت(س) از ولايت، در دفاع از فدك نيز جلوه كرد چراكه غصب فدك، آن روي سكه غصب خلافت بود.[67] او مي­داند كه غصب فدك، انحراف از اصل اسلام و مدار حق[68] است و فدك، بُعد اقتصادي خلافت؛ ازاين­رو پرچم حق­طلبي را برافراشت.
سخنراني،[69] گريه­ هاي جان­سوز در بيت­الاحزان،[70] اعتصاب سخن با سردمداران ظلم،[71] دعوت به حق­ خواهي[72] و سرانجام وصيت به تدفين مخفيانه[73] از جمله شيوه­ -هاي اين بانوي بزرگوار در دفاع از ولايت بوده است.
شهيده راه ولايت _ حضرت فاطمه­ زهرا(س) _ در فرازي از خطبه فدكيّه چنين فرمود:
پس زماني­كه خداوند خانه پيامبران و جايگاه برگزيدگان را براي پيامبرش ترجيح داد، علائم خفته نفاق از اعماق وجودتان سر بر آورد و لباس دين برايتان كهنه شد و سردسته منافقان زبان درآورد و ناچيزانِ هيچگاه به حساب نيامده، سربرآوردند و اظهار وجود كردند و عربده­هاي سراب­پرستان و باطل­جويان در عرصه دلهاي شما پيچيد و شيطان از مخفي­گاه خود سريرآورد و شما را به نام خواند؛ پس شما را آشناي كلامش و پاسخگوي دعوتش و آماده براي پذيرش خدعه و فريب و نيرنگش يافت. سپس شما را از جا بلند كرد و ديد كه چه راحت برمي­خيزيد و شما را گرم كرد و ديد كه چه آسان گرم مي­شويد و آتش (در خرمن كينه­هايتان) انداخت و ديد كه چه زود شعله­ مي­گيريد. پس (به اغواي شيطان) بر شتري نشان زديد كه از آنِ شما نبود و بر آبِشخوري وارد شديد كه غصب (محض) بود. اين در حالي بود كه هنوز از عهد پيامبر، چيزي نگذشته بود و زخم مصيبت هنوز تازه بود و دهان جراحت هنوز به هم نيامده بود و (بدن) پيامبر هنوز بيرون قبر بود. بهانه آورديد كه از فتنه مي­ترسيديم (پس خليفه برگزيديم)؛ أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ[74] (ولى بايد) بدانيد كه(هم­اكنون) در (قعر) فتنه هستيد و راستي كه جهنم بر كافران احاطه دارد. [75]
و در فرازي ديگر از اين خطبه بديع فرمود:
(اي انصار!) شما كه به شجاعت و جنگاوري معروفيد، شما كه به خير و صلاح شُهره­ايد، شما كه دست­چين شديد، برگزيده شديد، (شما چرا ياري­ام نمي­كنيد؟) شما (همانيد كه) با عرب پيكار كرديد، رنج كشيديد و محنت برديد و ... پس اكنون چرا بعد از آنهمه زبان­آوري دم فرو بسته­ايد (و به وادي حيرت افتاده­ايد)؟ چرا (حقّ را) بعد از آشكار شدنش مخفي مي­كنيد و بعد از آنهمه پيشگامي، عقب نشسته­ايد؟ چرا بعد از ايمان، به شرك روي آورده­ايد؟ ... به هوش باشيد كه من مي­بينم شما به سوي تنبلي و تن­آسائي و عافيت­طلبي مي­رويد. [76]
4. مهربانی در خانه
«حانيه» يعني مهربان نسبت به همسر و فرزندان، از القاب دخت گرامي رسول­اكرم(ص) است.[77] حضرت زهرا(س) كه خود را فدايي اميرالمؤمنين(ع) مي­دانست، [78]حتي تا آخرين لحظات عمرش به فكر علي(ع) بود و بر مظلوميت آن حضرت مي­گريست.[79] از امام علي(ع) روايت شده كه فرمود: به خدا سوگند! ... او در هيچ موردي مرا خشمگين نساخت و نسبت به من نافرماني نداشت. هرگاه به او مي­نگريستم، غم و اندوهم از بين مي­رفت.[80]
5. قناعت:
«حَلِيفَةِ الْوَرَعِ وَ الزُّهْد»[81] عبارتي از زيارتنامه فاطمه زهرا(س) است كه او را هم ­پيمان با زهد و انقطاع از دنيا معرفي مي­كند. هنگامي­كه فشار اقتصادي حاكم بر جامعه آن روز، بر خانواده سنگيني مي­كرد، فاطمه(س) بود كه با آرامش خاطري شگفت از شوهرش حمايت مي­نمود و مي­فرمود:
نَهَانِي أَنْ أَسْأَلَكَ شَيْئاً فَقَالَ لَا تَسْأَلِينَ ابْنَ عَمِّكِ شَيْئاً إِنْ جَاءَكِ بِشَيْ‏ءٍ [عَفْوٍ] وَ إِلَّا فَلَا تَسْأَلِيهِ.[82]
پدرم رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله مرا نهى كرده كه از تو چيزى بخواهم، ميفرمود: اگر چيزى براى تو آورد بپذير و گرنه مبادا از او چيزى خواهش نمائى!
ايشان همانند اقيانوسي آرام، با صخره ­هاي مشكلات مواجه مي­شد. روزي رسول­خدا(ص) به خانه دخترش آمد و با ديدن حسنين(ع)، رو به فاطمه(س)، فرمود: به فرزندانم غذا بده (تا اينگونه گرسنه نباشند). آن بانوي والا با آرامش و در قالب بياني خاصي گفت: مَا فِي بَيْتِي شَيْ‏ءٌ إِلَّا بَرَكَةُ رَسُولِ اللَّهِ در خانه ما چيزي جز بركت (حضور) رسول­خدا(ص) وجود ندارد.

نتيجه­ گيري

در اين نوشتار، از درياي فضائل حضرت فاطمه­ زهرا(س)، به ذكر مواردي از الگوهاي رفتاري آن بانوي بزرگوار پرداخته شد:
1. قدرت او در جمع بين ابعاد متعالي خويش از همسرداري و تربيت فرزند، دفاع از ولایت و عبادت و معرفت؛
2. الگو بودن در جميع فضائل اخلاقي از جمله: صداقت، ادب، شفقت و قناعت؛
3. الگويي شايسته در دفاع از ولايت با استفاده از روش­هاي گريه و ابراز احساس غم، اعتصاب كلامي با دشمنان ولايت، سخنراني و موعظه.
البته با تحليل روش­هاي حمايتي ايشان از ولايت و تحليل بيانات وي در تبيين فتنه روزگار، بحثي تطبيقي بين عصر حضرت فاطمه­ زهرا(س) و عصر كنوني قابل ارائه است.

[1] . ابراهیم امینی، اسلام و تعلیم و تربیت(2)، تهران، انجمن اولیاء و مربیان، 1372ش، 98.
[2] . مهدی صانعی، پژوهشی در تعلیم و تربیت اسلامی، مشهد، سناباد، 1378ش، 44.اگزیستانسیالیسم یا هستی‌گرایی (به انگلیسی: Existentialism) اصطلاحیست که به کارهای فیلسوفان مشخصی از اواخر صده نوزدهم و اوایل قرن بیستم اعمال می‌شود که با وجود تفاوت‌های مکتبی عمیق در این باور مشترک اند که اندیشیدن فلسفی با موضوع انسان آغاز می‌شود نه صرفاً اندیشیدن موضوعی. در هستی‌گرایی نقطه آغاز فرد به وسیله آنچه «نگرش به هستی» یا احساس عدم تعلق و گم گشتگی در مواجه با دنیای به ظاهر بی‌معنی و پوچ خوانده می‌شود.
[3] . تحریم:11و12.
[4] . ممتحنه:4؛ نحل:120-123.
[5] . احزاب:21.
[6] . قَالَ رَسُولَ اللَّهِ (ص): فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي (علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسةالوفاء، 1404ق، 43/23).
[7] . فَأَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَهِيَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ (همان، 43/24).
[8] . طيب، اطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات اسلام، 1378ش، 13/225.
[9] . فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ وجود دختر رسول خدا براي من نمونه­اي شايسته است.(بحارالانوار، 53/180).
[10] . شخصيت زهراى اطهر، در ابعاد سياسى و اجتماعى و جهادى، شخصيت ممتاز و برجسته‌يى است؛ به طورى كه همه‌ى زنان مبارز و انقلابى و برجسته و سياسى عالم مى‌توانند از زندگى كوتاه و پرمغز او درس بگيرند. (از بیانات مقام معظم رهبری، 26/10/1368).
[11] . لغت­نامه دهخدا، ماده (الگو).
[12] . مُنتهی­ الإرَب.
[13] . راغب اصفهاني، المفردات، بيروت،
[14] . شعرانی، نثرطوبی.
[15] . آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی، تهران، کیهان، 1370ش، 260-261، ماده (pattern).
[16] . identification.
[17] . ر.ک. به: اتکینسون و هیلگارد، زمینه روان­شناسی، ترجمه براهنی و دیگران، تهران، رشد، 1375ش، 1/157-170؛ الیوت ارونسون، روان­شناسی، شُکرکُن، تهران، رشد، 1382ش، 61-62.
[18] . روانشناسی اجتماعی، اتوکلاین برگ، ترجمه کاردان، تهران، نشر؟، 1372ش، 2/494.
[19] . زخرف:23-24.
[20] . موریس دبس، مراحل تربیت، علیمحمد کادان، انتشارات دانشگاه تهران، 1374ش، 103.
[21] . حضرت علي(ع) در معرفي خود به خوارج فرمود: أَنَا زَوْجُ الْبَتُولِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ... وَ رَيْحَانَةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) (بحارالانوار، 33/283).
[22] . صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر،1378ش، 16/192.
[23] . براي نمونه در ذكر فضائل حضرت فاطمه زهرا(س) ر.ك. به: موسوي، الكوثر، قم، حاذق، 1420ق، 1/357-497 و 2/370-455؛ كرمي، سيره و سيماي ريحانه پيامبر(ص)، قم، دليل، 1379ش؛ فاطمة الزهرا(ع) بهجة قلب المصطفي(ص)، رحماني همداني، تهران، مؤسسه بدر، 1369ش.
[24] . وقتي پيامبراكرم(ص) از اميرالمؤمنين علي(ع) سؤال مي­كند كه فاطمه را چگونه يافتي؟ پاسخ مي­دهد: نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّه (بحارالانوار، 43/117؛ ابن­شهرآشوب، المناقب، قم، انتشارات علامه، 1379ق، 3/356).
[25] . الْجَارُ ثُمَّ الدَّارُ (حر عاملي، وسائل­الشيعه، قم، مؤسسه آل­البيت، 1409ق، 7/113) همين عبارت تمثيلي در پندهاي حكيمانه لقمان هم روايت شده است. (بحارالانوار، 13/428).
[26] . فرازهايي از بيانات مقام معظم رهبري، 22/9/1368.
[27] . جويني، فرائد السمطين، بيروت، مؤسسه محمودي، 1400ق، 2/68.
[28] . كليني، الكافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365ش، 1/239-240 البته عنوان «صحيفه فاطميه» از وصيت­نامه الهي سياسي امام خميني(ره) گرفته شده است (صحيفه امام، 21/397) و آنچه در روايت آمده عنوان «مُصْحَف فاطمه» است.
[29] . وَ أَشْهَدُ أَنَّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ كَلِمَةٌ جَعَلَ الْإِخْلَاصَ تَأْوِيلَهَا وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَهَا وَ أَنَارَ فِي الْفِكْرَةِ مَعْقُولَهَا الْمُمْتَنِعُ مِنَ الْأَبْصَارِ رُؤْيَتُهُ وَ... و گواهي مي­دهم كه خدايي جز خداي يكتا نيست و مانند و شريكي ندارد. سخني كه روح آن را اخلاص قرارداد و دلهاي شيفتگان به حق را به آن گره زد و مفهوم و آثار آن را در انديشه­ها پرتوافكن ساخت؛ خدايي كه ديدنش با چشم­ها نشايد و بيان وصف او با اين زبان ممكن نيست و درك ذاتش براي خردها ميسر نيست و ... . (طبرسي، الاحتجاج، مشهد، نشر مرتضي، 1403ق، 1/98-109؛ بحارالانوار، 29/220 -235) محقق اربلي(ره) در وصف اين خطبه مي­نويسد: اين گفتار از خطبه­هاي زيبا و بديع است كه پرتوي از نور نبوت آن را در بر گرفته است. (اربلي، كشف­ الغمه، تبريز، مكتبة بني­هاشمي، 1381ق، 1/479).
[30] . امام باقر(ع) فرمود: وَ اللَّهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللَّهُ بِالْعِلْمِ قسم به خدا كه آفريدگارش او را از علم و دانش سرشار ساخت. (بحارالانوار، 43/13؛ الكافي، 1/460؛ شيخ صدوق، علل الشرايع، قم، مكتبة الداوري، بي­تا، 1/179).
[31] . وسائل­ الشيعه، 20/67؛ بحارالانوار، 43/54.
[32] . بصیرت، نوعی عبرت و عبور کردن از ظاهر به باطن است به این صورت که در اثر تفکر، نوری در قلب شخص ایجاد می­شود که او در پرتو روشنایی آن نور، به حقیقت اشیاء پی می­برد. (احمد نگری، دستورالعلماء، بیروت، مؤسسة الأعلمی، 1395ق، 1/251).
[33] . بحارالانوار، 43/10؛ دلائل­الامامه، طبري، قم، دارالذخائر، بي­تا، 12.
[34] . از بيانات مقام معظم رهبري، 17/10/1369
[35] . صحيفه امام، 7/338.
[36] . بحارالانوار، 43/29؛ قريب به همين مضمون در دلائل­الامامه، 48 آمده است.
[37] . لوْ لَا عَلِيٌّ مَا كَانَ لِفَاطِمَةَ كُفْوٌ أَبَداً اگر علي(ع) نبود همتايي براي فاطمه پيدا نمي ­شد. (بحارالانوار، 43/58) علي بن ابراهيم قمي آيه مَرَجَ الْبَحْر
محمد گرانمایه امتیاز به خبر :