22 اسفند روز بزرگداشت شهدا گرامی باد .
فضيلت جهاد و شهادت در قرآن :
قرآن كريم آيات متعددي دربارة فضيلت «جهاد و شهادت» در راه خدا ذكر ميفرمايد كه به ذكر پارهاي از آنها ميپردازيم.
در سورة بقره ميفرمايد: كسي را كه در راه خدا كشته شد مرده نپنداريد بلكه او زندة جاويد است، وليكن شما اين حقيقت را در نخواهيد يافت.(1)
در آية مزبور سه نكته يادآوري شده است:
1. عدم كاربرد كلمة مرگ دربارة «شهدا» چه در گفتار و چه در پندار.
2. حكم صريح و قاطع به حيات شهيدان بعد از «شهادت».
3. عدم درك نحوة حيات و زندگي شهيدان بعد از شهادت براي بازماندگان آنان.
معني مرگ در اصطلاح متعارف، باطل شدن و قطع حيات مادي است، زيرا وقتي آثار محسوس زندگي كه حركت و فعاليت بدن است مشاهد نشود به نظر ميرسد كه حيات پايان يافته و لي واقعيت آن است كه حيات و مرگ را با اين حس ظاهري نميتوان ادراك كرد، بلكه از ديدگاه قرآن حيات آدمي با از كار افتادن اندامهاي جسماني و از بين رفتن پيكر مادي خاتمه نمييابد و زندگي انسان بعد از رها شدن از كالبد خاكي در عالم برزخ ادامه مييابد و بويژه «شهدا» كه از حيات والا و برتري به صراحت آية شريفه برخوردارند. گرچه امروزه از نظر اكثر دانشمندان بقاي روح به طور اجمالي مورد تأييد است، ولي بيترديد حقايق و واقعيات جهان پهناور هستي در محدودةنيروي ادراك و حواس ظاهري و محدود انسان نميگنجد و آدمي قادر نيست همةحقايق و اسرار هستي را درك كند. پس، نبايد آنچه را كه از حوزة درك و حس او بيرون است انكار نمايد و هرگز منطقي براي نفي آن نخواهد داشت و تنها راه درك واقعيات و اسرار هستي طريق وحي است كه از پروردگار عالم مايه ميگيرد.
آري، پديد آورنده و پروردگار هستي و انسان اعلان ميفرمايد كه انسانهاي آزاده و با كرامتي كه در راه خدا و آرمانهاي دين او خود را فدا كنند به محض رها شدن از كالبد مادي از حيات بس عالي در جوار رحمت حق برخوردار خواهند شد. بر پاية اين باور و اعتقاد، شهادت و مفارقت بزرگمردان وادي ايثار بر بازماندگان و ياران نه تنها دشوار نخواهد بود، بلكه باعث آرامش خاطر آنان نيز ميباشد زيرا آنان مورد تكريم خدا قرار گرفته و در جوار رحمت او به زندگي خود ادامه ميدهند و علاوه بر حيات پرارزشي كه «شهدا» بدور از حواس ما دارا هستند، ثمرة حياتبخش آن در نسلهاي آنان نيز تأثير بسزايي خواهد داشت زيرا «شهادت» شهدا منطق و برهان عملي اسلام و نمايانگر حقانيت آيين محمدي در جوامع بشري است.
در اين مورد عامّه و خاصّه حديثي را از رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) نقل نموده كه پيامبر گرامي فرمودهاند: هيچ كس از افرادي كه وارد بهشت شده باشند آرزوي برگشتن به دنيا را نميكند مگر «شهيد» كه آرزو دارد به دنيا برگردد و ده بار «شهيد » شود و اين به خاطر كرامت هايي است كه «شهدا» در هنگام «شهادت» نزد خدا مشاهده مينمايند.(2)
در سورة آل عمران ميفرمايد « شما مسلمانان هرگز در كار دين سستي نكنيد و نه از فوت غنيمت و متاع دنيا اندوهناك باشيد، زيرا شما فاتح و پيروزمندترين و بلند مرتبهترين ملل دنيا هستيد. اگر در ايمان ثابت و استوار باشيد، اگر به شما (در جنگ احد) آسيبي رسيد به دشمنان شما نيز (در بدر) شكست و آسيب سخت رسيد چنانكه آنها مقاومت كردند شما نيز بايد مقاومت كنيد، اين روزگار را به اختلاف احوال (گاهي فتح و غلبه و گاه شكست و مغلوبيت )ميان خلايق ميگردانيم كه مقام اهل ايمان به امتحان معلوم شود تا از شما مؤمنان آن را كه ثابت در دين است گواه ديگران كند.» (3)
آيات مباركة فوق در پي غزوة احد نازل شده و در اين آيه به مؤمنين خطاب ميكند: نبايد شما سستي و ضعف در عزم و اراده به خود راه دهيد و اگر موقّتاً پيروزي بر دشمن را از دست داديد، نبايد اندوهناك باشيد،زيرا اگر داراي ايمان استوار باشيد براي هميشه برتريد، چون همانند تمام موجودات عبوديت خدا را مينماييد و روش شما با نظام جهان هماهنگ است، و جهان و ذرات هستي ياوران شمايند. شما شاهدان و رهبران بر همةبشر هستيد ،موقعيت شما در جهان و در كرة خاكي برتر و بالاتر است. شما وارثان زمين هستيد و دشمنان شما گمراه و به وادي نيستي و فراموشي رهسپارند و اين سنت جاريةالهي است كه هم غالب و هم مغلوب باشيد، ولي در نهايت پيروزي نهايي از آن شماست اگر بر شما مصيبت مرگ عزيزان و زخم و جراحتها وارد شد بر دشمنان نيز مثل آن بلا نازل شد و اين اشاره به غزوة احد است كه مسلمانان در آغاز جنگ غالب شدند و لشگر كفر پا به فرار گذاشتند و بسياري به هلاكت رسيدند و پرچمشان بر زمين افتاد و ديگر كسي ازآنان نتوانست آن را حمل كند، تا آنكه از ميان آنها زني پرچم را برداشت و فراريها دور او گرد آمدند و هنگامي كه ميان سپاه اسلام اختلاف افتاد و عدهاي سنگرها را رها كردند و به سوي غنايم شتافتند و فرمان رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سّلم) را نقض كردند، مشركين فرصت را غنيمت شمرده به لشگر اسلام يورش آوردند و به دنبال آن مصايب سنگيني براي سپاه اسلام پيش آمد.
آري، خداوند پيروزي را نصيب كساني ميكند كه فقط براي او و به انگيزةالهي جنگ و جهاد كنند و هيچگونه توجهي به اين دنيا نداشته باشند و چنانچه خالص نباشند خدا نيز آنان را ياري نميكند و اين سنت جاريةالهي است كه حوادث روزگار را به سود و زيان مردم ميگردانيم تا نيتها و انگيزههاي مردم و ضعف و قدرت آنان آشكا رشود، زيرا خوشي و گشايش بعد از سختيها و ناخوشي و مصايب بعد از گشايشها و راحتيها، فلز نيك و بد انسانها را محك ميزند و ميزان خلوص و ناخالصي و مراتب تسليم و سرپيچي و حالات يأس و اميد و اطمينان را نمودار ميسازد، و براستي تحول و گردش روزگار محك و معيار دقيق و خطاناپذير است كه اميرالمؤمنين (علیه السّلام) فرمود: در تحولات زندگي جوهر و ذات انسانها بروز ميكند.
چه بسيارند انسانهايي كه در مواقع سختيها و مشكلات نيرومند و صبورند، ولي در روزگاران رفاه و نعمت سست و ضعيف و يا بالعكس، ليكن فقط انساني ميتواند هم در دوران بلا و دشواريها و هم در زمان آسايش و خوشيها شخصيتي ثابت و استوار داشته باشد كه فلز وجودش را با گوهر ايمان عجين كند و داراي نفس مطمئنه شود.
چنين انساني درك ميكند كه هر خير و شري به اذن خدا ميرسد و او منبع هر خير و رحمت و جبران كننده هر نقص و شري ميباشد. بنابراين، خداوند عليم و حكيم از باطن و نيت و انگيزه و انديشة هر انساني آگاه است و با گرداندن حوادث گوناگون روزگار نهان آنان را آشكار ميسازد، زيرا خداوند مطابق علم خود آنان را به محاسبه نميكشد بلكه محاسبه و حكم او بر مبناي آنچه كه آشكار و واقع شده خواهد بود و آيات مزبور انسانها را از همين سنت الهي آگاه ميسازد. بر اساس مفاد آية شريفه خداوند «شهدا» را از ميان مجاهدان في سبيلالله انتخاب ميكند و آنان را براي تقرب به درگاهش خالص ميگرداند و همين شهدا را نيز شاهد و حجّت بر حقانيت دين خود در ميان مردم قرار ميدهد و از آنان طلب ميكند كه بر حقانيت آيين او اداي شهادت كنند؛ و گواهي خواستن خداوند از شهدا همين جهاد و كشته شدن در راه اوست، زيرا كسي كه كلمةشهادتين را به زبان آورد او را گواه و شاهد نميگويد مگر آنكه مفهوم و مقتضاي كلمه را ادا كند. مفهوم شهادتين نيز همين است كه غير خداوند يكتا خدايي را نپذيرد و شريعت و قانون زندگي را تنهااز خدا و به وسيلة پيامبرش دريافت كند و به هيچ حكمي تن در ندهد مگر حكم رسول خدا و اهل بيت معصوم او را . و مقتضاي چنين شهادتي اين است كه در راه خدا جهاد كند و اگر لازم باشد جان بازد تا شهيد محسوب شود، يعني شاهد درستي آيين خدا باشد و آنگاه خداوند او را گواه گيرد و او هم با تمام وجود حق شهادت را ادا كند.
و باز هم دربارة فضيلت «جهاد في سبيل الله» ميفرمايد: «و چه بسياررخ داده كه پيغمبري جمعيت زيادي از پيروانش را در جنگ كشته شده است و با اين حال اهل ايمان با سختيهايي كه در راه خدا به آنها رسيد مقاومت كردند و هرگز بيمناك و زبون نشدند و سر به زير بار دشمن فرو نياوردند و راه صبر و ثبات پيش گرفتند، كه خداوند صابران را دوست ميدارد. آنها در هيچ سختي جز به خدا پناهنده نشده و جز اين نميگفتند كه بار پروردگارا به كرم خود از گناه و ستمي كه دربارة خود كردهايم درگذر و ما را بر محو كافران مظفر گردان. پس خداوند فتح و پيروزي در دنيا و ثواب در آخرت را نصيبشان گردانيد كه خدا نيكوكاران را دوست دارد.»(4)
تمثيل و تصويري كه خداوند در اين آيات براي پيروان اسلام ميآورد فراگير است و محدود به زمان و قوم خاصي نميباشد و از اين طريق ميخواهد مسلمانان را به موكب اهل ايمان متصل سازد و ادب اهل ايمان را به آنها بياموزد و با پيروان تمام انبيا آنان را پيوند دهد، و در دلهايشان استوار سازد كه مسئلة عقيده و ايمان يكي است و همان است كه در پرچم سپاه بسيار بزرگ ايمان ثبت شده است؛ واين لشكر توحيد كه در امتداد بعثت انبياي الهي و با رهبري آنان به ستيز و نبرد با باطل و فساد و كفر برخاسته و هرگز نفوس طيبةآنان از مصايب سنگين ضعيف و سست نشده است و ارادههاي آهنين آنان از شدايد و زخمها و جراحتها خدشهدار نشد و به دشمنان جزع نكردند و تسليم نگرديدند، و شأن و شخصيت اهل ايمان در دفاع از دين در طول تاريخ چنين است.
محبت خداست كه درد بيامان زخمها را آرامش ميبخشد و درمان ميكند. سپس به مراتب ادب آنها در برابر خداوند اشاره ميفرمايد كه در هنگامة روبرو شدن باشدايدش كه از هر چيزي انسان را غافل ميسازد (ولي دل اهل ايمان را هرگز نميتواند از توجه به خدا بازدارد) قبل از آنكه از خداوند طلب پيروزي و فتح نمايند و به خطا و لغزش و قصور و تقصير خود در انجام وظيفة عبوديت اعتراف و طلب آمرزش و عفو الهي ميكنند تا پاك و آمادة ورود به بهشت شوند، و حتي پيروزي بر دشمن را به خاطر خودنميطلبند بلكه براي نابودي كفر و شرك.
آري ادب شايستة مؤمنين در حق خداوند كريم اين چنين است. خدا نيز از پيش خود همةآنچه را كه اهل دنيا ميطلبند و اهل آخرت جستجو ميكنند به آنها عطا ميفرمايد زيرا آنان براي خود چيزي از خدا طلب نكردند و خداوند محبت خود را به آنها ابلاغ ميفرمايد و اين بزرگتر از نعمت و ثواب است .و نيز در سورةمائده ميفرمايد: «اي اهل ايمان هر كه از شما از دين خود مرتد شود بزودي خدا قومي را كه دوست دارد و آنها نيز خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان فروتن و به كافران سرفراز و مقتدرند به نصرت اسلام برميانگيزد كه در راه خدا جهاد كنند و در راه دين از ملامت و نكوهش احدي باك ندارند، اين است فضل خدا هركه را خواهد عطا كند.»(5) مراد منظور از ارتداد و برگشتن از دين موالاۀ و دوستي نمودن با يهود و نصاري است كه در چند آيه پيش از آن ذكر فرموده و اهل ايمان را مورد خطاب قرار داده است كه: « اي اهل ايمان يهود و نصاري را كه دشمن اسلامند به دوستي نگيريد،آنان در كفرو ستمگري دوستدار بعضي ديگرند و هركه از شما مؤمنان با آنها دوستي كند به حقيقت از آنها خواهد بود.»(6)
در آيات ديگر فرموده است: « فانّ اللهَ لا يُحِبُّ الكافِرين»(7) و اللهُ لا يُحِبُّ الظالمين(8)؛ واللهُ لايُحِبُّ المفسِدين؛(9) انَّ اللهَ لا يُحِبُّ المُعتَدين(10)؛ انّهُ لايُحِبُّ المُستَكْبِرين(11) و...
در آيات بالا و ساير آيات قرآني جميع رذايل برشمرده شده و با اعلان «لايُحِبُّ» قطع رابطه بين خدا و افراد آلوده به اين مفاسد ابراز گشته است. و هنگامي كه اين صفات رذيله از انسان برطرف گرديد، طبعاً به فضايل يعني صفات مقابل اينها متصف خواهند شد زيرا راهي جز اتصاف انسان به يكي از دوطرف فضايل و رذايل نباشد، و بدون ترديد از مصاديق آياتي خواهند بود كه در آنها فضايل ذكر شده است كه در رأس آنها اطاعت از رسول اكرم (صلّی الله علیه و آله و سّلم) و محبت ورزيدهن به اوست كه با محبت به خدا ملازمت و پيوند دارد. خداوند در اين باره ميفرمايد: بگو اي پيغمبر اگر خدا را دوست داريد پيرو من باشيد كه خدا شما را دوست دارد و گناهان را بيامرزد.(12) و در مورد ساير فضايل ميفرمايد: فَاِنَّ اللهَ يُحِبُّ المُتَّقين(13) ؛ اِنَّ اللهَ يُحِبُّ المُحسِنينَ(14)؛ واللهُ يُحِبُّ الصابرينَ(15)؛ اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الَّذين يُقاتِلونَ في سَبيلهِ صَفّاً(16)؛ اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتِوكِلينَ(17) ؛ اِنَّ اللهَ يُحِبُّ تَوّابينَ وَ يُحِبَّ المُتَطَهِرينَ؛(18) وآيات ديگر.
بنابراين، كسي كه قادر نيست ارزش محبت خدا نسبت به بندگان را درك كند جز آنان كه به خدا و صفات جمال و جلال او معرفت يافته، و طعم حقيقت محبت بنده نسبت به خدا را چشيده باشند.تعبير«أََذِلّةٍ علي المؤمنين أعِزّة ٍ علي الكافرين» (19) در آية مزبور، كنايه از خضوع و فروتني آنها نسبت به مؤمنين است، زيرا خداوند آنان را دوست دارد و آنها نيز خدا را دوست دارند؛ و مراد از «برتري ميجويند بر كفار» يعني خود را برتر از آن ميدانند كه به كفار و عزت و شوكت كاذب آنان اعتنا كنند. اما «جهاد در راه خدا» براي برقراري دين و آيين الهي در زمين،و براي تحقق خيرو صلاح و رشد در زندگي بشر امري لازم آمده است. اينان در راه خدا ميجنگند نه در راه سلطه جويي نه براي كشور گشايي و حاكميت، ملّيت و نژاد و مجد و فخر و استثمار، بلكه فقط براي خدا و تنفيذ شريعت او و در اين راه هرگز ترس و باكي از ملامت مردم ندارند، زيرا دل و جانشان طعم محبت خدا را چشيده است. كسي از ملامت و شماتت مردم بيمناك است كه از مقياسها و ارزشها و احكام و قضاوتهاي مردم پيروي كند و دربند سنتهاي اجتماعي منبعث از هواها و تقليدها باشد اما، آن كس كه معيارها و ارزشها را از خدا و آيين او گرفته تاست و عزت و قدرتش را تنها و تنها از خدا ميداند چه واهمهاي از هياهوي ديگران دارد؟ هرچه و هركس كه مخالف شريعت خدايش باشد از نظر او محكوم به بطلان و فساد است. در سورة توبه ميفرمايد: « چنين ميپنداريد كه شما را بدون آزمايش به حال خود رها ميكنند در صورتي كه هنوز خدا در علم طاعت و مجاهده معلوم نگردانيده كه از شما (مدعيان ايمان) چه كس به حقيقت مؤمن است؟كه جز خدا و رسول او و مؤمنان را هرگز دوست خود و همراز خويش نخواهند گزيد و خدا از همةكردار شما آگاه است.»(20)
آية شريفه ضمن تأكيد بر جنگ و جهاد با دشمنان، اين واقعيت را يادآور ميشود كه زندگي دنيا توأم با آزمايش و امتحان است، و نيز نفوس انسانها در ابتداي آفرينش پاك و قابليت گرايش به خير و شر و سعادت و شقاوت را دارد، و اين خود انسان است كه با اعمال و رفتار خود رنگ و فعليت خاصي به خود ميبخشد و بديهي است كه مراتب خلوص يا عدم خلوص، و ايمان و كفر و نفاق هنگامي آشكار ميشود كه به مرحلة آزمايش عملي گذاشته شود تا پاكان از ناپاكان جدا و مدعيان ايمان از مؤمنين باصفا و راستگو ممتاز گردند. بنابراين، ضرورت امتحان و آزمايش روشن است و جنگ و قتال با دشمنان بهترين محك تا راستگو از دروغگو متمايز شود، و به ثبوت رسد كه محبت و ارتباط انسان فقط با خداست و از دشمنان خدا بكلي بريده است و دلش در گرو دوستي و مودّت دشمنان نيست. لذا بر مؤمنين لازم است كه از فرمان جنگ اطاعت كنند و در اين راه از هم گوي سبقت بربايند و در مرحلة عمل صفاي جوهرو صدق ايمان و ارتباط با خدا را آشكار سازند.
آري بايد اثبات كنند كه جز خداوند تكيه گاهي براي خود برنگزيدهاند، عزت را فقط از آن خدا و اطاعت از فرامينش ميدانند، يارو اعواني جز خدا و رسول او و اهل ايمان نميشناسند. از دشمنان براي خود يار و ياور نميگيرند. پس، ميدان نبرد در راه خدا يكي از بهترين صحنههاي آزمايش مدعيان ايمان است. در جاي ديگري از سورة توبه ميفرمايد: «خدا جان و مال اهل ايمان را به بهشت خريداري كرده، آنها در راه خدا جهاد ميكنند كه دشمنان دين را بكشند و يا خود كشته شوند. اين وعدة قطعي است بر خدا و عهدي است كه در تورات و انجيل و قرآن ياد فرموده است، و از خدا باوفاتر به عهد كيست. اي اهل ايمان، شما به خود در اين معامله (خريداري بهشت ابد به جان و مال) بشارت دهيد كه اين معاهدةبا خدا به حقيقت سعادت و پيروزي بزرگي است.»(21) آية شريفه نقش ايمان واقعي را در ايجاد ارتباط بسيار قوي ميان انسان و خدا متذكر ميشود، كه بر اثر آن مؤمن همة هستي خود را به خدا واگذار و تحت حكم و ارادة او قرار ميدهد، و از خود هرگونه اختيار را سلب مينمايد و آهنگ او اين ميشود: اِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحيايَ وَ مَماتي لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ.(22) (يعني نماز و عبادت و كلية اعمال و زندگي و مرگ من براي خداست كه پروردگار جهانيان است.)
اين است معناي حقيقي ايمان و اعتقاد انسان به خدا كه بر اساس آن رابطه و جاذبة محكم برقرار ميشود و خود و هرچه در اختيار دارد خالصانه در راه محبوب ميگذارد و اين حقيقت را در آية شريفه با تصوير و تمثيل بسيار زيبايي بيان ميكند. ايمان را به صورت پيمان و تعهد ميان خدا و بندة مؤمنش ياد ميكند. خداوند خود را مشتري و مؤمنين را فروشندةجان و مال ميداند، قيمت و ارزش را بهشت، و تورات و انجيل و قرآن را سند اين پيمان و معامله قرار ميدهد، و آنگاه اين پيمان و معامله را به مؤمنين بتريك و رسيدن به فوز عظيم را تهنيت ميگويد. سپس به صفات مخصوص و پسنديدة مؤمنين پرداخته ميفرمايد: اين سوداگران با خدا و عاشقان الله از هر چيز به سوي خدا برگشتهاند؛ با عبادت متوجه خدا ميشوند و با دل و زبان ثناگوي خدايند و در همة احوال در آيات تكويني خدا ميانديشند و با خضوع و خشوع نماز ميگزارند كه اينها نسبت به احوال شخصي خودشان ميباشند و اما در مورد حالات و روش اجتماعيشان ميفرمايد: «امر به معروف و نهي از منكر ميكنند و در نهايت حافظ حدود خدايند و هرگز از فرامين الهي چه در زندگي فردي و چه اجتماعي و چه نهان و چه آشكار سرپيچي نميكنند.»(23)
در سورة آل عمران ميفرمايد: «مپنداريد كه شهيدان راه خدا مردهاند، بلكه زنده به حيات ابدي شدند و در نزد پروردگارشان متنعم خواهند بود. آنان به فضل و رحمتي كه از خدا نصيبشان گرديده شادمانند و به آن مؤمنان، كه هنوز به آنها نپيوستهاند و بعداً در پي آنها به راه آخرت خواهند شتافت، مژده دهند كه از مردن هيچ نترسيد و از فوت متاع دنيا هيچ غم نخوريد و آنها را به فضل و نعمت خدا بشارت ميدهند و اينكه خداوهند اجر اهل ايمان را ضايع نگذارد»(24)
آيات مزبور از ويژگيهاي «شهدا» پرده برداشته كه آنان زندهاند و تمام خصوصيات حيات را دارا ميباشند. از آثار حيات روزي خوردن و ارتزاق است كه شهدا به نحو احسن برخوردارند، و نيز فرج و شادي است كه در حد اعلي دارا ميباشند، آنها از احوال خود اطلاع ميدهند و بر آنچه كه بر ياران و دوستانشان ميگذرد آگاهند از مرگ و جدايي آنان اظهار تأسف و تأثّر بيمعني است، زيرا آن ها زندهاند و رابطهشان با پشت سر خود برقرار است. قرآن كريم به طور كلي مرگ را تحول در كيفيت زندگي ميداند كه بر اثر آن حركت تكويني و طبيعي حيات در شكل و وضعيت خود تنوع مييابد، همچنانكه وضع انسان پس از تولد از رحم مادر تحول پيدا ميكند و اصولاً مرگ نيز تولد ديگري ميباشد كه پس از آن زندگي به صورت ديگري ادامه مييابد و انديشههايي كه مرگ را به عنوان خاتمة زندگي بشر، و حيات انساني راپوچ و بيمعني جلوه ميدهد از ديدگاه قرآني مردود بشمار امده است. قرآن كريم با ذكر ويژگيها و فضايل «شهدا» ميكوشند تا مؤمنين را به آنچه كه اعتقاد دارندو ممكن است در لحظات اضطراب و ناراحتي مورد غفلت آنان قرار گيرد متنبه و متوجه كند و با ذكر اين واقعيت كه «شهدا» از حيات بس عاليتر برخوردارند و از نعمت دايمي و كرامت و رضوان الهي بهرهورند هرگونه شبهه و پندار نادرستي را ميزدايد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت :
1. ولا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموات بل احياء و لكن لاتشعرون. سورة بقره/154.
2. قال النبي(صلّی الله علیه و آله و سّلم) ما من احد يدخل الجنه فيتمني ان يخرج منها الا الشهيد فانه يتمني ان يرجع فيقتل عشر مرات مما يري من كرامه الله. جامع أحاديث الشيعه، ج 13، صفحة 12.
3. و لاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين، ان يمسسكم قرح فقد مس القوم قرح مثله و تلك الايام نداولها بين الناس و ليعلم الله الذين امنوا و يتخذ منكم شهداء. سورة آل عمران/139-140.
4. و كاين من نبي قاتل معه ربيون كثير فما و هنوا لما اصابهم في سبيل الله و ماضعفوا و ما استكانوا و الله يحب الصابرين. و ما كان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا في امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علي القوم الكافرين. فاتيهم الله ثواب الدنيا و حسن ثواب الآخره و الله يحب المحسنين. سورة آل عمران/146-148.
5. يا ايها الذين امنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتي الله بقوم تحبهم و يحبونه اذله علي المؤمنين، اعزه علي الكافرين يجاهدون في سبيل الله و لايخافون لومه لائم ذلك فضل الله يوتيه من يشاء. سورة مائده/54.
6. يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا اليهود و النصاري اولياء بعضهم اولياء بعض و من يتولهم منكم فانه منهم. سورة مائده/51.
7. سورة آل عمران/32.
8. همان/57.
9. سورة مائده/64.
10. سورة بقره/190.
11. سورة نحل/23.
12. قل إن كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله و يغفرلكم ذنوبكم. سورة آل عمران/31.
13. سوره آل عمران/76.
14. سورة بقره/195.
15. سورة آل عمران/146.
16. سورة صف/4.
17. سورة آل عمران/159.
18. سورة بقره/222.
19. سورة مائده / 54.
20. ام حسبتم ان تتركوا و لما يعلم الله الذين جاهدوا منكم و لم تخذوا من دون الله و لا رسوله و لاالمؤمنين وليجه و الله خبير بما تعملون. سورة توبه/16.
21. ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا في التوريه و الانجيل و القرآن و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم. سورة توبه/111.
22. سورة انعام/162.
23. التائبون العابدون الحامدون السائحون الراكعون الساجدون الامرون بالمعروف و الناهون عن المنكر و الحافظون لحدود الله. سورة توبه/112.
24. و لاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون. فرحين بما اتيهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الا خوف عليهم و لاهم يحزنون، يستبشرون بنعمه من الله و فضل و ان الله لايضيع اجر المؤمنين. سورة آل عمران/169-171.