13جمادی الثانی، سالروز وفات حضرت ام البنین علیهاالسلام را بر همه شیعیان تسلیت عرض می نماییم و روز تکریم از مادران شهدا را گرامی می داریم.
چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بود، كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) از برادرش عقيل، كه به اصل و نسب قبايل آگاه بود، درخواست كرد زني را از دودماني شجاع براي او خواستگاري كند و عقيل، فاطمه كلابيه (ام البنين) را براي آن حضرت خواستگاري كرد و ازدواج صورت گرفت. «ام البنين، فاطمه كلابيه»، يكى از مادران برجسته تاريخ است كه زندگى او مالامال از عشق به ولايت و امامت بوده و در تربيت فرزندان دلير و شجاع و با ادب چون عباس بن على (عليه السلام) بسيار موفق بوده است. تولد و رشد او در خاندان با اصالت و شجاع، صفات و ويژگي هاى فردى اين بانو و صبر و بردبارى در خانه امامت و تربيت فرزندانى كه همگى پيرو امام خويش بوده و تا آخرين لحظات زندگى خويش دست از ولايت نكشيده اند و پيام رسانى و مبارزه سياسى اين بانوى كريمه (سلام الله علیها) همه و همه نشان از مجد و عظمت وى دارد. اميرالمؤمنين (عليه السلام) از اين بانوي گرامي، صاحب چهار پسر به نام هاي عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد. هر چهار برادر به امام خويش، حسين (عليه السلام) وفادار بودند. فرزند نخست شان، حضرت عباس (علیه السلام)، مولود پاك و زيبايي به نام قمر پرفروغ بني هاشم، علمدار كربلاست كه قدوم مباركش زيبنده و چشم و چراغ خاندان اهل بيت بود و به يقين خداوند سبحان با خلقت عباس زيباترين هديه را به بشريت عطا فرمود، هديه اي كه به بهاي ناب و طلاي سفيد مي ارزد و الحق جمال و جلال و وقار و فداكاري اش مبين همه خوبي ها و مهرباني هاست. این بانوی بزرگوار فرزندانى تربيت كرد كه فدايى ولايت و امامت بودند و هر 4 تن در كربلا قربانى آرمانهاى «ولى» و «امام» خويش شدند و بدين وسيله بر صحيفه تربيت ام البنين (سلام الله علیها) امضاى سبز مولاى متقيان على (عليه السلام) قرار گرفت. ارادت قلبي ام البنين (سلام الله علیها) به خاندان پيامبر (صلوات الله علیه) آنقدر بود كه امام حسين (عليه السلام) را از فرزندان خود بيشتر دوست مي داشت؛ بطوري كه وقتي به اين بانوي گرامي خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسين (عليه السلام) باخبر سازيد و چون خبر شهادت امام حسين (عليه السلام) به او داده شد، فرمود رگهاي قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زير اين آسمان كبود است، فداي امام حسين (عليه السلام). این همسر شهيد، مادر چهار شهيد و طلايه دار پيام آوران كربلا پس از حضرت زينب (سلام الله علیها) كه لحظه لحظه عمر خويش را با خداى خود معامله كرد و لحظه اى خطا و انحراف در زندگى وى راه نيافت در سال 64 ه.ق دار فانى را وداع گفت و در قبرستان بقيع در كنار سبط رسول خدا (صلوات الله علیه)، امام حسن (عليه السلام)، و فاطمه بنت اسد و ديگر چهره هاى درخشان شريعت محمدى (صلوات الله علیه) به خاك سپرده شد. اگر چه جسم او در خاك است، اما روح بلند او و صفات كريمه و عظيمه وى نام او را به بلنداى آفتاب زنده نگاه داشته است و در پرتو صفات اين بانوى فاضله انسانهايى تربيت شده اند كه در تاريخ مانا و ماندگار خواهد بود. تقدیم به ام البنین (علیها السلام) روزی که علی بن ابیطالب با عقیل مشورت کرد و از آن پیر نسب شناس همسری خواست که (ولدتها الفحوله) فرزندانش شیر مردان روزگار باشند، هیچ کس حتی عقیل نفهمید که چرا و از چه جهت؟ اما تو را نمی دانم. تا بحال فکر نکرده بودم شاید می دانستی. پس بگذار بگوئیم نمی دانستی. تو! فاطمه کلابیه! که به پاکدامنی شهره بودی... اما چون تو کم نبودند در آن عصر و او تو را برگزید. نمی دانم آنروز به او چگونه جواب دادی، اما آنقدر می دانم که نوعروس خانه حیدر شدی. نامت فاطمه بود؛ اما دوست نداشتی فاطمه صدایت کند. نخستین بار که تو را فاطمه خواندند، نشستی و در غم تنهاترین بانوی آسمانی، زار گریستی و یادش را در دل زنده نگاه داشتی. خود را با آفتاب عظمت او مقایسه نمودی و گفتی: "مرا فاطمه مخوانید. فاطمه کوثر رسول است، مادر هستی است. من کنیز اویم، البته اگر این افتخار نصیبم شود." و باز مردم دهان ناپاک مدینه سخن آغاز کردند که دیگر حسنین و زینبین روز خوشی نمی بینند! (مگر نه اینست که همین مردم آنها را یتیم کرده بودند با یاری نکردن علی و فاطمه؟؟!) اما آن روز تو با علی شرطی کردی که: مولای من! دیگر مرا فاطمه مخوانید که با هر بار بردن نام آن کوثر رسول تن کودکان را لرزان می بینم! روز اول به خدمت زینب رفتی که طفلی٦ ساله بود و گفتی که به خدمت خانه و شما آمده ام! کدبانوی خانه شمائید خانمم! و اینگونه زندگی آغاز شد تا آنزمان که خدا به تو و علی فرزندی عطا کرد. و باز هم شروع کردند که: دیگر تمام شد. فرزند خودش که بیاید دیگر اولاد زهرا از چشم میافتند اما... آن روز که برخاستی کودکان و علی بر سر سفره غذا بودند. عباست را آرام در آغوش گرفتی و نزدشان رفتی و ناگهان همه دیدند بجز زمین که بر گرد سر این کودکان و پدرشان می چرخد کودک شیرخواره ای و مادرش نیز خود به تنهایی گردشی عظیم آفریده اند که عالمیان را انگشت حیرت به دهان گذاشته... عباس من به فدایتان! آرام آرام میگفتی و میگریستی. به فدای تو حسن جان! به فدای تو زینب جان. به فدای تو ام کلثوم و ناگهان دیگر فدایش کردی... به فدایت شود حسین فاطمه. من کنیز این خانه ام و شمایان اربابان فضل و کمال! کنیززاده را چه به برابری و برادری با شما... آری، تو کوثر رسول نبودی؛ اما درس آموخته مکتب او بودی، اما اکنون بقیع، مهمانی تازه دارد. رفتی و عاشقانه در جوار مادر علی (عليه السلام) و فرزند او امام حسن مجتبی (عليه السلام) رخ در خاک دلربای بقیع کشیدی. غروب غم انگیز تو بانوی فاطمی سرشت را به حق باوران و شیفتگان خاندان رسول اکرم (صلوات الله علیه) تسلیت می گوییم.